زندگی نامه هاينريش هاينه


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 8 فروردين 1392
بازدید : 833
نویسنده : شیخ پاسکال


«هاينريش هاينه» شاعر بزرگ يهودى الاصل آلمانى است كه اشعارش الهام بخش شاعران بزرگى همچون «مندلسون»، «شوبرت» و «شومان» بوده است. او در عصرى مى زيست كه جهان دستخوش تغيير و تحولات بزرگ اجتماعى و سياسى بود؛ انقلاب فرانسه و دوران حكومت ناپلئون از جمله آنها است. هاينه كه از سن ۳۳ سالگى به عنوان يكى از شخصيت هاى محورى ادبيات، در پاريس سكنى گزيده بود، عاقبت در همان شهر نيز ديده از جهان فرو بست. در ميان اشعار مشهور هاينه مى توان به «لورلى! بمير» اشاره كرد كه در سال ۱۸۳۷ توسط «سيلشر» آهنگساز بزرگ آن زمان، به قالب موسيقى درآمد و از جمله محبوب ترين ترانه ها در نزد مردم آلمان است.
هاينريش هاينه در ۹ دسامبر ۱۷۹۷در شهر دوسلدورف آلمان به دنيا آمد. پدرش بازرگان بود و در خلال دوران اشغال به دست نيروهاى فرانسوى، موفق به ترسيم دورنماى روشنى براى اقتصاد يهوديان شد. پس از آنكه پدرش در كار تجارت با شكست روبه رو گرديد، هاينريش جوان به هامبورگ رفت، اما با وجود اصرار زياد پسر عموى بانكدار و ثروتمند خود،«سالومون»، از ورود به عالم تجارت  دوري گزيد. او در دانشگاه هاى «بن»، «برلين» و «گوتينگن» به تحصيل در علم حقوق پرداخت و در سال ۱۸۲۵ موفق به اخذ مدرك حقوق شد؛ اما در تمام اين دوران، آنچه او را به وجد مى آورد، ادبيات بود، نه حقوق. او در دانشگاه برلين شاگرد «جى دبليو اف هگل» بود و هر دو از ستايشگران ناپلئون محسوب مي شدند. در آن زمان، يهوديان از بسيارى از حقوق شهروندى و خدمات عمومى محروم بودند و به همين دليل، هاينه آئين پروتستان را برگزيد. او همچنين نام كوچك خود را از «هرى» به «هاينريش» كه بيشتر حال و هواى آلمانى دارد، تغيير داد. با اين وجود، هيچ گاه در هيچ شغل و مسند دولتى مشغول به كار نشد. او در سال ۱۸۲۱ با اثرى به نام «اشعار» پا به عالم ادبيات گذارد. در اين مجموعه، قطعه معروفى در ستايش ناپلئون وجود دارد كه آن را «دو نارنجك» نام نهاده است.
شيفتگى و شيدايى يك طرفه اى كه در هاينه نسبت به دختر عموهايش «اميلى» و«ترز» وجود داشته، او را به سرودن زيباترين اشعار خود سوق داده است. او در سال ۱۹۲۷ اولين مجموعه شعر مفصل خود را تحت عنوان «كتاب ترانه ها» به چاپ رسانيد. اولين آثار هاينه بسيار متاثر از موسيقى و اشعار محلى و بومى است؛ اما كنايه هايى كه او در اشعارش بكار مى برد، آنها را از حالت رمانتيك صرف دور مى كند. هاينه خاطرات سفرهاي تابستاني خود را در قالب اثرى چهارجلدى با عنوان «تصاوير سفر» به چاپ رسانيد كه تركيبى از اتوبيوگرافى، نقد اجتماعى و بحث ادبى است. او به سال ۱۸۲۷ به انگلستان سفر كرد، اما اشرافيت جامعه ماترياليسم و بورژوازى آن، وي را مايوس كرد و باعث بازگشت او به آلمان شد. او در جلد سوم از اثر چهارجلدى «تصاوير سفر» در هجو شاعري به نام «آگوست فون پلاتن» سرود؛ چرا كه هاينه را به واسطه اصالت يهودى اش مورد حمله قرار داده بود. اما اين عكس العمل هاينه، حسن شهرت او را خدشه دار كرد و به همين جهت، در سال ۱۸۳۱ به عنوان روزنامه نگار به پاريس نقل مكان كرد و در باب توسعه دموكراسى و كاپيتاليسم در فرانسه مقالاتى به چاپ رسانيد.
در سال ۱۸۳۴ هاينه عاشق دخترى به نام «كريمينس اوژنى ميدات» شد كه فروشنده اى بى سواد بود و پس از هفت سال دوستى با يكديگر ازدواج كردند. هاينه در بسيارى از اشعار خود از همسرش با عنوان «ماتيلدا» نام برده است. اين دختر جوان در طول هشت سال بيمارى سخت شوهرش، از او مراقبت كرد و او را عزيز داشت؛ در حاليكه به طور ذاتي، اهل گردش و ولخرجى و تفريح بود. هاينه در پاريس سفرنامه اي درباره روابط سياسى و فرهنگى دولت فرانسه نوشت. او همچنين، درباره ادبيات و فلسفه آلمانى به ذكر مطالبي پرداخت. اين در حالى بود كه خود را پيش از همه اينها شاعر مى دانست. پاريس در آن دوران مهد عقايد نوين و اتفاقات ادبى بود : «ويكتور هوگو»، «بالزاك» و «جورج ساند» اولين رمان هاى خود را به چاپ رسانده بودند و«دلاكرو» و «دلاروشه» كانون عالم هنر بودند. ديدگاه هاى انتقادى هاينه هميشه مايه زجر و آزار مسئولين امور رسانه ها و مطبوعات بود و به همين دليل، از پايان سال ۱۸۳۵ چاپ، فروش و توزيع آثار او از سوي دولت فدرال آلمان ممنوع شد. ديرى نپاييد كه هاينه خود را در محاصره جاسوسان دولتى ديد كه سايه به سايه او قدم برمى داشتند و عاقبت او را مجبور به تبعيدى داوطلبانه كردند. هاينه به آلمان بازگشت و در سال ۱۸۴۴ هزليات مفصلى با عنوان «آلمان، افسانه زمستانى» به چاپ رسانيد كه حمله اى به عقايد ارتجاعى و استبدادى بود. هاينه از سال ۱۸۴۸ تا پايان عمرش، از مشكلات جسمانى و اقتصادى رنج مي برد. او دچار معلوليت جسمانى شد و بينايى خود را نيز تا حد زيادى از دست داد، اما در همان حال «الهه گور» را سرود و در سال ۱۸۵۱ يكى از بهترين مجموعه اشعار خود به نام «عاشقانه» را عرضه نمود. سرانجام، هاينريش هاينه در ۱۷ فوريه ۱۸۵۶ در پاريس چشم از جهان فرو بست. او در اشعارش انتقادات سياسى و اجتماعى بسيارى مي نمود، و هميشه نسبت به تاثير آنها در دنياى واقعى ابراز نااميدى مى كرد. وي بيان مي دارد :: « نمى توان با منطق به شكار موش رفت؛ چرا كه به راحتى از دست قوى ترين فريب هاي شما مى گريزد».

«هاينريش هاينه» شاعر بزرگ يهودى الاصل آلمانى است كه اشعارش الهام بخش شاعران بزرگى همچون «مندلسون»، «شوبرت» و «شومان» بوده است. او در عصرى مى زيست كه جهان دستخوش تغيير و تحولات بزرگ اجتماعى و سياسى بود؛ انقلاب فرانسه و دوران حكومت ناپلئون از جمله آنها است. هاينه كه از سن ۳۳ سالگى به عنوان يكى از شخصيت هاى محورى ادبيات، در پاريس سكنى گزيده بود، عاقبت در همان شهر نيز ديده از جهان فرو بست. در ميان اشعار مشهور هاينه مى توان به «لورلى! بمير» اشاره كرد كه در سال ۱۸۳۷ توسط «سيلشر» آهنگساز بزرگ آن زمان، به قالب موسيقى درآمد و از جمله محبوب ترين ترانه ها در نزد مردم آلمان است.
هاينريش هاينه در ۹ دسامبر ۱۷۹۷در شهر دوسلدورف آلمان به دنيا آمد. پدرش بازرگان بود و در خلال دوران اشغال به دست نيروهاى فرانسوى، موفق به ترسيم دورنماى روشنى براى اقتصاد يهوديان شد. پس از آنكه پدرش در كار تجارت با شكست روبه رو گرديد، هاينريش جوان به هامبورگ رفت، اما با وجود اصرار زياد پسر عموى بانكدار و ثروتمند خود،«سالومون»، از ورود به عالم تجارت  دوري گزيد. او در دانشگاه هاى «بن»، «برلين» و «گوتينگن» به تحصيل در علم حقوق پرداخت و در سال ۱۸۲۵ موفق به اخذ مدرك حقوق شد؛ اما در تمام اين دوران، آنچه او را به وجد مى آورد، ادبيات بود، نه حقوق. او در دانشگاه برلين شاگرد «جى دبليو اف هگل» بود و هر دو از ستايشگران ناپلئون محسوب مي شدند. در آن زمان، يهوديان از بسيارى از حقوق شهروندى و خدمات عمومى محروم بودند و به همين دليل، هاينه آئين پروتستان را برگزيد. او همچنين نام كوچك خود را از «هرى» به «هاينريش» كه بيشتر حال و هواى آلمانى دارد، تغيير داد. با اين وجود، هيچ گاه در هيچ شغل و مسند دولتى مشغول به كار نشد. او در سال ۱۸۲۱ با اثرى به نام «اشعار» پا به عالم ادبيات گذارد. در اين مجموعه، قطعه معروفى در ستايش ناپلئون وجود دارد كه آن را «دو نارنجك» نام نهاده است.
شيفتگى و شيدايى يك طرفه اى كه در هاينه نسبت به دختر عموهايش «اميلى» و«ترز» وجود داشته، او را به سرودن زيباترين اشعار خود سوق داده است. او در سال ۱۹۲۷ اولين مجموعه شعر مفصل خود را تحت عنوان «كتاب ترانه ها» به چاپ رسانيد. اولين آثار هاينه بسيار متاثر از موسيقى و اشعار محلى و بومى است؛ اما كنايه هايى كه او در اشعارش بكار مى برد، آنها را از حالت رمانتيك صرف دور مى كند. هاينه خاطرات سفرهاي تابستاني خود را در قالب اثرى چهارجلدى با عنوان «تصاوير سفر» به چاپ رسانيد كه تركيبى از اتوبيوگرافى، نقد اجتماعى و بحث ادبى است. او به سال ۱۸۲۷ به انگلستان سفر كرد، اما اشرافيت جامعه ماترياليسم و بورژوازى آن، وي را مايوس كرد و باعث بازگشت او به آلمان شد. او در جلد سوم از اثر چهارجلدى «تصاوير سفر» در هجو شاعري به نام «آگوست فون پلاتن» سرود؛ چرا كه هاينه را به واسطه اصالت يهودى اش مورد حمله قرار داده بود. اما اين عكس العمل هاينه، حسن شهرت او را خدشه دار كرد و به همين جهت، در سال ۱۸۳۱ به عنوان روزنامه نگار به پاريس نقل مكان كرد و در باب توسعه دموكراسى و كاپيتاليسم در فرانسه مقالاتى به چاپ رسانيد.
در سال ۱۸۳۴ هاينه عاشق دخترى به نام «كريمينس اوژنى ميدات» شد كه فروشنده اى بى سواد بود و پس از هفت سال دوستى با يكديگر ازدواج كردند. هاينه در بسيارى از اشعار خود از همسرش با عنوان «ماتيلدا» نام برده است. اين دختر جوان در طول هشت سال بيمارى سخت شوهرش، از او مراقبت كرد و او را عزيز داشت؛ در حاليكه به طور ذاتي، اهل گردش و ولخرجى و تفريح بود. هاينه در پاريس سفرنامه اي درباره روابط سياسى و فرهنگى دولت فرانسه نوشت. او همچنين، درباره ادبيات و فلسفه آلمانى به ذكر مطالبي پرداخت. اين در حالى بود كه خود را پيش از همه اينها شاعر مى دانست. پاريس در آن دوران مهد عقايد نوين و اتفاقات ادبى بود : «ويكتور هوگو»، «بالزاك» و «جورج ساند» اولين رمان هاى خود را به چاپ رسانده بودند و«دلاكرو» و «دلاروشه» كانون عالم هنر بودند. ديدگاه هاى انتقادى هاينه هميشه مايه زجر و آزار مسئولين امور رسانه ها و مطبوعات بود و به همين دليل، از پايان سال ۱۸۳۵ چاپ، فروش و توزيع آثار او از سوي دولت فدرال آلمان ممنوع شد. ديرى نپاييد كه هاينه خود را در محاصره جاسوسان دولتى ديد كه سايه به سايه او قدم برمى داشتند و عاقبت او را مجبور به تبعيدى داوطلبانه كردند. هاينه به آلمان بازگشت و در سال ۱۸۴۴ هزليات مفصلى با عنوان «آلمان، افسانه زمستانى» به چاپ رسانيد كه حمله اى به عقايد ارتجاعى و استبدادى بود. هاينه از سال ۱۸۴۸ تا پايان عمرش، از مشكلات جسمانى و اقتصادى رنج مي برد. او دچار معلوليت جسمانى شد و بينايى خود را نيز تا حد زيادى از دست داد، اما در همان حال «الهه گور» را سرود و در سال ۱۸۵۱ يكى از بهترين مجموعه اشعار خود به نام «عاشقانه» را عرضه نمود. سرانجام، هاينريش هاينه در ۱۷ فوريه ۱۸۵۶ در پاريس چشم از جهان فرو بست. او در اشعارش انتقادات سياسى و اجتماعى بسيارى مي نمود، و هميشه نسبت به تاثير آنها در دنياى واقعى ابراز نااميدى مى كرد. وي بيان مي دارد :: « نمى توان با منطق به شكار موش رفت؛ چرا كه به راحتى از دست قوى ترين فريب هاي شما مى گريزد».





:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه هاينريش هاينه , ,

مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








کانال ما با مطالب قشنگ برای شما https://telegram.me/haghighathayema

دانشمند مورد علاقه ی شما کیست؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای زندگینامه و... و آدرس paskalov.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com